دانشمندان استرالیایی پس از انجام یک سری آزمایشات پی بردند زنبور عسل قادر است اعداد یک تا چهار را بشمارد.
یک
محقق دانشگاه کوئینزلند استرالیا، با قرار دادن شهد در داخل یکی از پنج
ردیف کندوی عسل، پی برد زنبورها حتی زمانیکه چهارمین ردیف حاوی شهد، خالی
میشود، سراغ آن میروند.
ماندیام سرینواسان میگوید ما میتوانیم
زنبورها را آموزش دهیم تا سراغ ردیفی که حاوی شهد است، بروند اما آنها فقط
قادرند تا ردیف چهارم را بشمارند و ردیف پنجم را تشخیص نمیدهند.
وی میافزاید: تواناییهای ذهنی زنبور عسل که مغزش به اندازه یک دانه کنجد است همواره موجب شگفتی انسان شده است.
دانشمندان پیش از این نیز به توانایی زنبور عسل در تشخیص رنگ گلها برای استفاده از شهد آن پی برده بودند.
زمانی که دخترک را در پشت میله های زندان دیدم اصلا باور نمیکردم او نیز خلافکار باشد زیرا چهره ی معصومش
خبر از غمی بزرگ میداد
اسم؟الهه هستم و 20 سال دارم
جرم؟فساد و فحشا
چرا به این کار روی آووردی؟ اشک امانش نمیدهد و با بقض میگوید: 15 سال داشتم که پدر و مادرم در یک
حادثه ی رانندگی کشته شدند از آن زمان به بعد با برادر بزرگم زندگی میکردم که 27 سال سن داشت
روزهای خوش ما به آخر رسید زیرا برادرم معتاد به حشیش شد بدبختی هایم دو چندان شد زیرا برادرم
تمام وسایل منزل را صرف خرید مواد میکرد به قدری آلوده شده بود که از 50 متری مشخص بود معتاد است
برادرم مرا وادار به تن فروشی میکرد و هرشب مرا به مردان ثروتمند اجاره میداد زمانی که اعتراض
کردم با سیم کولر به جانم افتاد و مرا تهدید کرد اگر به حرفش گوش ندهم مرا خواهد کشت از آن به بعد هرروز
آرزوی مرگ میکردم خسته شده بودم از همه کس از مردانی که به زور به من تجاوز میکردن از مردانی که
با دندانهایی زرد و دهنی بد بو مرا میبوسیدند از برادرم که مرا قربانی اعتیاد خودش کرد هرگز برادرم را نخواهم
بخشید
چگونه دستگیر شدی؟ برادرم مرا به فردی به نام اصغر خرگوش اجاره داده بود و در مقابل ازش مواد میگرفت
روزی اصغر خرگوش مرا به خانه ی فسادی برد و مرا وادار به رابطه نامشروع با همدستش کرد در همین موقع
بود که ماموران انتظامی آنجا را محاصره کردند و مرا دستگیر کردند
از برادرت خبری نداری؟ برادرم چندی پیش بر اثر تزریق سرنگ هوا مرد
حکمت چیست؟ گریه امانش نمیدهد و با بقضی میگوید؟ افسوس که باید در اوایل جوانیم طناب سرد دار را
بر گردنم حس کنم محکوم به اعدام شده ام زیر زنا کرده ام
الهه با غمهایش وارد سلولش شد